من وبابایی چشم براهتیم زودزودبیامن وبابایی چشم براهتیم زودزودبیا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

دلتنگ دیدارتم

بارون

یروز غروب تو کوچه ها بارون میومد … چیک چیک صدای گریه ی ناودون میومد … بارون دونه دونه از هر سو روون بود … مرغ خسته اون شب کنج آشیون بود … هنوز اون روز فراموشم نمیشه … که بادست قشنگت روی شیشه … کشیدی عکس قلبی و نوشتی … واسه امروز و فردا و همیشه … ...
27 فروردين 1393

عیدت مبارک...........

سلام عشق من باتمام دلتنگی باجشمی اشکبار بهت میگم عیدت مبارک کاش پیشم بودی ................ بخداجشم براهتم دیگه بیا..............
17 فروردين 1393
1